فرهنگ، مقوله ای است که همواره در جامعه ما، با کج اندیشی های زیادی مواجه بوده است چه آن که بسیاری از مسوولان، به ویژه مدیران میانی، تصوری بسیار سطحی و اداری از فرهنگ دارند.نمود "نگاه سطحی" شان را می توان در نگاه هایشان به ظواهر امور دید، مانند رها کردن تربیت وجودی انسان ها و پرداختن صرف به اموری مانند پوشش افراد و نیز در انبوه تبلیغات محیطی و بنرها و همایش ها و رسانه هایی که هر کدام شان کوهی از عناوین پر طمطراق فرهنگی را یدک می کشند!"نگاه اداری" شان به فرهنگ نیز در امر و نهی های شان نمود دارد. گو این که اصحاب فرهنگ کارمندان و سربازانی هستند که هر آن، منتظر دستور رئیس اداره با فرمانده پادگان هستند! یکی از اهالی فرهنگ که اتفاقاً مدیریت یک مجموعه فرهنگی را بر عهده دارد اخیراً می گفت که رئیس مافوق شان تصور می کند که با برگزاری جلسات مداوم هفتگی و ارائه دستورهای مداوم می تواند مقوله فرهنگ را در مجموعه تحت نظرش سروسامان دهد!خروجی این سطحی نگری ها و تصورات پادگانی از فرهنگ، برخوردهای تحکم آمیز و تحقیر آمیز با فرهنگ و اهالی فرهنگ است. به عنوان مثال، کسی را در نظر بگیرید که عمری را در ادبیات سر کرده و به عنوان حاصل عمرش، کتابی نوشته است که می خواهد آن را منتشر کند. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کتابش زیر دست ممیزی قرار می گیرد که حتی معنای کلمه ادبیات را نیز نمی داند و در عین حال، نگران از دست دادن شغلش است. لذا با بدبینی به کتاب می نگرد و هر جا را متوجه نمی شود ، حذف می کند و نشر کتاب را منوط به حذف آن بخش ها می کند!یا ممکن است ممیز کتاب، دارای افکار کوته اندیشانه ای باشد و بخواهد آن را تحمیل کند. چند سال پیش ، نویسنده کتابی درباره تاریخ خرمشهر در اوایل دفاع مقدس، تعریف می کرد که کتابش را برای تجدید چاپ به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برده و در آنجا جوانکی به وی گفته که فلان عکس که نمایانگر یکی از جنایات بعثی هاست را باید حذف کند تا اجازه تجدید چاپ صادر شود.نویسنده که خود از رزمندگان خوزستانی بوده و متن و عکس ها را در همان ایام دفاع قدس تهیه کرده بوده، علت را می پرسد و پاسخ می شنود: ما الان با عراق دوست شده ایم، درست نیست علیه شان عکس منتشر کنیم!بدیهی است که برخوردهای سلیقه ای با فرهنگ و اهالی فرهنگ، نتایجی جز این چند مورد نخواهد داشت:- گروهی به فعالیت های زیر زمینی روی می آورند؛ کما این که هم اکنون بازار پر شده است کتاب های بدون مجوزی که با دستگاه هایی مانند ریسوگراف تکثیر شده اند و نیز انبوه موسیقی زیرزمینی و فیلمسازی زیرزمینی و ... .- گروهی راه دیار غربت را در پیش می گیرند و جلای وطن می کنند.- جمعی قید کار فرهنگی را به کلی می زنند و به کاری دیگر مشغول می شوند.- عده ای با تحمل سختی ها و به جان خریدن مصائبی مانند سانسور و تهدیدها و تحدیدها می کوشند چراغ فرهنگ را روشن نگه دارند.- و نهایتاً عده ای که کوچکترین صلاحیت فرهنگی ندارند، ریاکارانه و صد البته کاسبکارانه، یکه تاز می شوند و به نام فرهنگ، زیرساخت های فرهنگ و هنر کشور را به نابودی می کشانند و همیشه هم طلبکار هستند!محصول این وضعیت را نیز می توان در نسبت جامعه با تولیدات فرهنگی دید: تیراژ بسیار پایین مطبوعات ایران که جمع کل همه آنها حتی به نصف یک روزنامه پرتیراژ ژاپنی هم نمی رسد. شمارگان محدود کتاب در ایران که گاه به ۵۰۰ نسخه هم کاهش می یابد و در حد متعارف، تنها ۳۰۰۰ نسخه است. اقبال اندک به سینما، سالن های خالی و نیمه خالی تئاتر، نمایشگاه های هنری خلوت، شبکه های متعدد تلویزیونی داخلی کم مخاطب و ... .مقام معظم رهبری ، سال ۱۳۹۳ را سال "اقتصاد و فرهنگ ، با عزم ملی و مدیریت جهادی" نامیدند.اگر قرار است "عزم ملی" در عرصه فرهنگ محقق شود، این اتفاق رخ نمی دهد جز آن که اهالی فرهنگ، تصدی گری فرهنگ و هنر را رأساً بر دوش گیرند و با تشکیل انجمن ها و تشکلات غیردولتی مسؤولیت پذیری تاریخی خود را اثبات کنند."مدیریت جهادی" نیز در عرصه فرهنگ، جز با جهاد اکبر در شکستن "غرور و تمامیت خواهی دولتی" محقق نمی شود. دولت تا به حقوق حاکمیتی خود بسنده نکند و بخواهد با استفاده از اقتداری که دارد، در کوچکترین امور فرهنگی دخالت کند و مثلاً سطر به سطر همه کتاب ها را بخواند تا اجازه نشر بدهد و با سوء ظن به اهالی فرهنگ بنگرد، چرخ فرهنگ مملکت نمی چرخد.وقتی یک فیلمساز حتی بعد از طی مراحل سخت ممیزی، مطمئن نیست که فیلمش در نیمه اکران به علت فشارهای فراقانونی از پرده پایین کشیده می شود یا نه؟ وقتی صاحب یک رسانه که با هزاران سختی و صدها خط قرمز واقعی و غیر واقعی ، چراغ رسانه را روشن نگه می دارد ولی به دلیل یک خطا - که در کار رسانه اجتناب ناپذیر است - هر آنچه رشته را پنبه می کنند.وقتی در هزاره سوم ، هنوز در برخی شهرها ، به دلیل آن که فلان مسوول از موسیقی خوشش نمی آید، به هنرمندان اجازه برگزاری یک کنسرت ساده را نمی دهند، وقتی در این کشور، کنسرت فردی مانند سید حسام الدین سراج که از خوانندگان سنتی ایران است و در وقار و متانت آثارش تردیدی نیست، با تجمع گروه فشار در یک شهرستان لغو می شود و ... و به طور خلاصه، وقتی اهالی فرهنگ و هنر احساس می کنند که شهروندان درجه دومی هستند که با آنها هر طور که می خواهند رفتار می کنند، نمی توان به تعالی فرهنگ در کشور امید بست.پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب که در آن به مسأله فرهنگ به طور ویژه پرداخته شد و نام سال جاری هم به "فرهنگ" مزین شد، هر چند مخاطب عمومی به وسعت همه مردم ایران دارد، اما مخاطب خاص آن ، تمام اشخاص حقیقی و حقوقی ای هستند که توان استیلا بر اهالی فرهنگ را دارند تا از این پس ، سعه صدر پیشه کنند و با دید بازتری به مقوله فرهنگ و اهالی فرهنگ بنگرند و بدانند که کار فرهنگ جز به دست اهالی فرهنگ سر و سامان نمی گیرد و نیز بدانند که اهالی فرهنگ برای فرهنگ ، دلسوز تر از اهالی سیاست هستند.